طرح کسب و کار عبارتی است که به عنوان معادل عبارت انگلیسی Business Plan انتخاب شده است. سایر معادلهایی که معمولاً مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از: برنامهی تجاری، طرح تجاری، و برنامهی کسب و کار. این عبارت به نسبت جدید است و همزمان با ورود مباحث مرتبط با کارآفرینی در کشور مطرح گردید. هرچند در کشور ما طرح کسب و کار، راهاندازی کسب و کار جدید را به ذهن متبادر میسازد؛ لزوماً این گونه نیست و طرح کسب و کار در مورد شرکتهای در حال فعالیت و حتی سازمانهای غیرانتفاعی و دولتی کاربرد دارد. برای آنکه مشخص شود طرح کسب و کار چیست و چه هدفی را دنبال میکند تعاریف مختلفی که برای آن ارائه شده است را در ذیل ارائه میدهیم:
شامل فهرست دقیقی از ریسکها و عدمقطعیتها و تحلیل آنها است.
همانطور که دیده میشود تعاریف مختلفی که برای طرح کسب و کار ارائه شدهاند محدودههای متفاوتی را برای یک طرح تجاری تعیین میکنند؛ از یک طرح ساده و خلاصه تا یک طرح جامع و دربرگیرنده تمام جنبههای کسب و کار و از طرحی با هدف دریافت وام تا طرحی برای اجرا درون سازمان. آن چه مشخص است این که طرح کسب و کار حتماً مکتوب است، شامل مجموعهای از اجزای مرتبط به هم است که در مجموع تصویر نسبتاً کاملی از یک کسب و کار ارائه میدهند، و اگرچه بر آینده تمرکز دارد و عمدتاً به بیان برنامهها میپردازد، باید گذشته و وضع موجود کسب و کار را نیز به خوبی منعکس کند.
اساساً طرح کسب و کار نوشته میشود تا بتواند در وهله اول راهنمای سازمان در فعالیت خود برای رسیدن به اهدافش باشد. علاوه بر این، کاربرد مهم و اصلی طرح کسب و کار هنگامی است که سازمان نیاز دارد فرد یا سازمانی برای انجام کاری قانع نماید. اگرچه معمولاً طرح کسب و کار برای تأمین سرمایه استفاده میشود ولی در مواقع دیگر نظیر فروش کسب و کار و ادغام دو شرکت (Merger & Aquisition) و قرارداد مشارکت در پروژهها (Joint Venture) نیز به کار میرود.
دلایل نوشتن طرح کسب و کار
۱) اخذ وام: برای گرفتن وام چه به صورت انتشار اوراق مشارکت یا اوراق قرضه و چه به صورت دریافت پول از بانک لازم است که شرکت طرح کسب و کار خود را ارائه دهد. در صورت انتشار اوراق قرضه نیز بانک یا مؤسسه منتشرکننده بر اساس طرح کسب و کار شرکت، ارزیابی مالی اعتباری (Financial Credit Rating) به عمل میآورد و بر این مبنا نسبت به تعیین نرخ بهره و انتشار اوراق اقدام میکند.
۲) جذب سرمایهگذار: یکی از مهمترین کاربردهای طرح کسب و کار، به ویژه در مورد کارآفرینانی که در مرحله راهاندازی کسب و کارشان قرار دارند، جذب سرمایه اولیه از طریق سرمایهگذاران مخاطرهپذیر (Venture Capitalist) است. این سرمایهگذاران در ازای شریک شدن در یک کسب و کار بخشی یا تمام سرمایه اولیه راهاندازی یا در برخی موارد طرحهای توسعه یک شرکت را تأمین مینمایند.
۳) شرکت در مسابقات طرح کسب و کار: شرکت در مسابقات طرح کسب و کار (Business Plan Competition) یکی دیگر از انگیزههای نوشتن طرح است. چنین مسابقاتی که در سطح دانشگاهی و ملی کشورهای مختلف دنیا برگزار میشوند، هدف توسعهی کارآفرینی را دنبال میکنند. افراد جوان بهویژه دانشجویان طرح تبدیل ایدههای خود را به کسب و کارهای انتفاعی و غیرانتفاعی مینویسند و با شرکت در مسابقات از جوایز و کمکهایی برای راهاندازی کسب و کار خود بهرهمندمیشوند.
۴) حضور در مراکز رشد و پارکهای فنآوری: چند سالی است که مراکز رشد و پارکهای فنآوری در کشور راهاندازی شدهاند. این مراکز امکان برخورداری شرکتهای مستقر از امکاناتی نظیر دفتر کار، خدمات مشاوره، امکانات اداری، و برخی تسهیلات مالی را فراهم میآورند. متقاضیان حضور در مراکز و پارکها باید پیش از هر چیز طرح کسب و کار خود را آماده نمایند و بتوانند توجیهپذیر و فنآورانه بودن کسب و کار خود را نشان دهند.
۵) ورود به بورس: شرکتهایی که قصد عرضه سهام خود را به عموم دارند، لازم است جزئیات کاملی از وضع موجود شرکت، برنامههای آینده، و پیشبینیهای خود از آیندهی شرکت را به سازمان بورس و نیز خریداران اطلاع دهند. طرح کسب و کار این شرکتها باید از بخش مالی منسجم و کاملاً دقیقی شامل تحلیلهای مالی (Financial Analysis) به ویژه ارزشگذاری (Valuation) سهام باشند.
۶) مذاکره و دریافت امتیازات تجاری: به دلایل مختلفی ممکن است دو شرکت با یکدیگر وارد مذاکره شوند. ممکن است شرکتی قصد داشته باشد نمایندگی یک شرکت دیگر را اخذ نماید، یا آنکه به صورت مشترک با شرکتی وارد مناقصه شود، یا تحت لیسانس شرکتی به تولید بپردازد. در همهی این موارد لازم است که شرکت پیشنهاددهنده پیش از شروع مذاکره یا حین آن طرح کسب و کار خود را ارائه دهد. طبیعتاً در چنین طرحهایی عمده تمرکز بر وضع موجود شرکت و قابلیتها و پتانسیلهای موجود آن است.
فواید نوشتن طرح کسب و کار
اولین و شاید مهمترین دلیل نوشتن طرح کسب و کار، بررسی امکانپذیری و توجیهپذیری انجام یک کسب و کار است. پیش از هر کس دیگری این خود کارآفرین است که باید نسبت به سودآور بودن فرصت تجاری پیش رو اطمینان حاصل نماید. بیشتر کارآفرینان تصوری مبهم و کلی نسبت به خوب بودن یک فرصت دارند و به واسطهی تعدد متغیرهایی که در فضای کسب و کار وجود دارد، ممکن است از برخی پارامترها غفلت نمایند، یا آنکه توجه بیش از اندازه بر بعضی جنبهها باعث کم اهمیت دیدن سایر قسمتها شود. مکتوب کردن اطلاعات کسب و کار در یک چهارچوب از پیشتعیینشده امکان تحلیل جامعتر را برای کارآفرین پدید میآورد.
نوشتن طرح کسب و کار علاوه بر اینکه به تحلیل شرایط کمک میکند، در تصمیمگیری در خصوص نحوهی اجرا نیز میتواند بسیار مؤثر باشد. با توجه به اینکه طرح کسب و کار یک برنامهی اجرایی است، نوشتن دربارهی زوایای مختلف کسب و کار باعث میشود که مشکلات بالقوهی اجرا و ناسازگاریهای موجود مابین بخشها شناسایی شده و راهکارهای لازم برای آنها اندیشیده شود.
طرح کسب و کار یک سند رسمی است به این معنا که امکان ارائهی آن به ذینفعان درون و برونسازمانی وجود دارد. مکتوب کردن ایده به این شکل امکان انتقال آن به دیگران و متقاعد کردن آنها نسبت به ضرورت یا بازدهی مناسب کسب و کار را فراهم میآورد. تا هنگامی که یک ایده به شکل مناسبی مستند نشده باشد، امکان بررسی، تحلیل، نقد و در نهایت پذیرش یا رد آن وجود ندارد.
محتوای طرح کسب و کار
همانطور که در تعاریف اشاره شد، نمیتوان یک تعریف دقیق، از پیشتعیینشده و ثابت از طرح کسب و کار ارائه داد، بلکه طرح کسب و کار میتواند در شرایط مختلف به صورت اقتضایی تعریف شود. طبیعتاً چهارچوب طرح تجاری و نوع و حجم اطلاعات موجود در طرحهای کسب و کار نیز با یکدیگر متفاوت است.
طرحهای کسب و کار ابزار تصمیمگیری هستند. آنها محتوای از پیشتعیینشده و ثابتی ندارند. محتوا و قالب طرح کسب و کار بر اساس اهداف و مخاطب آن تعیین میشود. قاعدهی کلی برای تعیین اطلاعاتی که باید در یک طرح کسب و کار بیایند این است: تمام اطلاعاتی که برای تصمیمگیری در خصوص دنبال کردن یا نکردن یک هدف لازم است.
در واقع اینکه یک طرح کسب و کار برای چه سازمانی (انتفاعی، غیرانتفاعی، یا دولتی) نوشته میشود؛ کدامیک از ذینفعان (درونسازمانی یا برونسازمانی) آن را مورد استفاده قرار میدهند؛ و هدف از نوشتن طرح (دریافت وام، جذب سرمایهگذار، فروش کسب و کار، ورود به بورس یا ...) چیست؛ بر نحوهی تعریف طرح کسب و کار، اجزا و چگونگی نوشتن آن اثر میگذارند.
سازمانها میتوانند انتفاعی یا غیرانتفاعی باشند. طرحهای کسب و کار انتفاعی معمولاً بر اهداف مالی متمرکز میشوند. طرحهای کسب و کار غیرانتفاعی و سازمانهای دولتی بر اهداف خدماتی متمرکز میشوند.
طرح کسب و کار میتواند با تمرکز بر داخل سازمان یا خارج آن تهیه شود. طرحهای متمرکز بر خارج سازمان اهدافی را تعقیب میکنند که برای ذینفعان خارج سازمان به ویژه ذینعفان مالی حائز اهمیت هستند. این طرحها اطلاعات سازمان و تیم مجری را به طور دقیق بیان میکنند. اصلیترین ذینفعان خارجی سازمانهای انتفاعی سرمایهگذاران و مشتریان هستند در حالی که در مورد سازمانهای غیرانتفاعی اعانهدهندگان و کارفرمایان خدمات هستند. در مورد سازمانهای دولتی ذینفعان خارجی شامل مالیاتدهندگان، سازمانهای دولتی ردههای بالاتر و وامدهندگان بینالمللی نظیر صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی، و مؤسسات اقتصادی نظیر سازمان ملل، و بانکهای توسعهای هستند.
طرحهای کسب و کار متمرکز بر داخل سازمان هدفهای میانی برای رسیدن به اهداف خارج سازمانی را مدنظر قرار میدهند. آنها ممکن است توسعهی یک محصول جدید، یک خدمت جدید، یک سیستم جدید، تغییر ساختار مالی، یا تغییر ساختار سازمانی را به عنوان هدف در نظر بگیرند. یک طرح کسب و کار درون سازمانی معمولاً با تکیه کارت امتیازی متوازن یا عوامل کلیدی موفقیت تدوین میشود تا بتوان موفقیت آن را اندازهگیری نمود. طرح کسب و کاری که اهداف درونسازمانی را شناسایی میکند اما تنها رهنمودهای کلی برای رسیدن به آن اهداف ارائه میدهد برنامهی استراتژیک نامیده میشود.
هدف از نوشتن طرح و مخاطب آن نیز میتوانند بر قالب و محتوای آن اثرگذار باشند. به عنوان مثال در طرح کسب و کار یک سازمان غیرانتفاعی به هماهنگی طرح و مأموریت سازمان پرداخته میشود. بانکها بسیار نگران عدم پرداخت بدهی هستند، لذا طرح کسب و کاری که برای یک بانک نوشته میشود باید به خوبی نشان دهد که شرکت توان بازپرداخت بدهیهای خود را دارد، دغدغهی اصلی سرمایهگذاران مخاطرهپذیر (Venture Capitalist) مقدار سرمایهگذاری اولیه، توجیهپذیر بودن آن، و قیمت نهایی کسب و کار هنگام خروج سرمایهگذار از آن است. طرح کسب و کاری که برای فروش سهام نوشته میشود باید نشان دهد که چرا منابع موجود، فرصتهای رشد پیش رو، و مزیتهای رقابتی پایدار شرکت موجب میشوند که شرکت در آینده قیمت بالایی داشته باشد. تغییر نشان تجاری و ذهنیت مشتری، کارفرما، یا جامعه نیز میتوانند هدف طرحهای کسب و کار باشند. طرح کسب و کاری که با هدف تفییر ذهنیت نوشته میشود، طرح بازاریابی (Marketing Plan) نام دارد.
اجزای طرح کسب و کار
یک طرح کسب و کار باید به سئوالات کلیدی زیر پاسخ گوید:
علاوه بر سئوالات کلیدی فوق میتوان با استفاده از سئوالات ریز شده به نکات اساسی که باید در طرح کسب و کار منعکس شود اشاره نمود:
آمادهسازی یک طرح کسب و کار مستلزم داشتن آگاهی کافی در مورد بسیاری حیطههای کسب و کار است. مدیریت منابع انسانی، علم مالی، مدیریت داراییهای معنوی، مدیریت زنجیرهی تأمین، مدیریت عملیات، و بازاریابی مهمترین آنها هستند. میتوان طرح کسب و کار را به صورت مجموعهای از زیربخشها دانست که هریک، بخشی از موضوعات فوق را پوشش میدهد.
در پست های بعدی مطلب و سرفصل های بیشتری در این خصوص در دسترس قرار خواهیم داد .
منبع : BusinessPlan.ir خواهشمندم نظر یادتان نرود
BSC ، شاهکاری از کاپلان و نورتن در خدمت کنترل استراتژیک
در
مورد سازمان تعاریف بسیاری ارائه شده است. کلاسیک ها بر نقش ساختار در
سازمان تاکید می کنند و نئو کلاسیک ها به انسان توجه اساسی دارند.
سازمانهای مکانیکی ، سازمانهای ارگانیکی ، سازمان یادگیرنده ، سازمان به
مثابه فرهنگ و انواع مختلفی از تعاریف دیگر که هریک از زوایه ای خاص به
سازمان می نگرند. اما یکی از استعاره های جالب در مورد سازمان ، تشبیه
سازمان به انسان است ، دراین تفکر به سازمان به مثابه موجودی زنده نگریسته
می شود. اما در همه موجودات زنده ، بویژه انسان ، فاکتورهایی وجود دارد که
از آنها به عنوان علایم حیاتی نام برده می شود. ! آیا سازمان نیز علایم
حیاتی دارد؟ آیا آنچنان که فشار خون و نبض انسان حامل پیام مرگ و زندگی می
توانند باشند ، می توان با اندازه گیری نبض و فشار خون سازمان نسبت به
سلامت یا عدم سلامت آن آگاهی یافت؟ چارچوب کارت ارزیابی متوزان ( Balance
Score Card ) یکی از روشهای نوین و مفیدی است که کنترل استراتژیک در سازمان
را برمبنای عوامل حیاتی آن امکان پذیر می سازد. این نوشتار به معرفی BSC و
نحو پیاده سازی آن در سازمان می پردازد.
1- کارت ارزیابی متوازن چیست ؟
کارت
ارزیابی متوازن یک مفهوم نوین مدیریتی می باشد که به همه مدیران در همه
سطوح کمک می کند تا بتواند فعالیتهای کلیدی خود را پایش و کنترل نمایند.
روبرت کاپلان (R.KAPLAN) و دیوید نورتون (D.NORTON) آفرینندگان این شاهکار
عرصه کنترل استراتژیک به شمار می روند. آنهاپیشنهاد کردند که مدیران ،
اطلاعاتی در خصوص چهار منظر (Perspective) را در یک کارت جمع آوری نمایند و
به تحلیل آنها بپردازند.
این چهار منظر عبارتند از:
1 - منظر مشتری
2- منظر فرایندهای داخلی کسب و کار
3- منظر رشد و نوآوری و یادگیری سازمانی
4- منظر مالی به عبارت دیگر سازمان به چهار سوال اساسی زیر پاسخ می دهد :
- مشتریان چگونه به سازمان می نگرند؟
- سازمان در چه زمینه هایی قابلیت اساسی دارد؟
- آیا سازمان توانایی بهبود و ایجاد ارزش را دارد؟
- سهام داران چگونه به سازمان می نگرند؟
روبرت کاپلان و دیوید نورتون در مورد مزایای کلیدی BSC برای سازمان را چنین بر می شمارند :
- ایجاد امکان کنترل جامع سازمان از طریق معیارهای کلیدی
- یکپارچگی میان طرحها ی سازمان
- تقسیم استراتژی به عوامل قابل اندازه گیری در سطح کسب و کار
2- اهمیت و نقش کنترل در سازمان
کنترل
عبارت از اطمینان از مطابقت عمکرد با برنامه و مقایسه عملکرد واقعی با
استانداردهای از قبل تعیین شده می باشد. اگر تفاوت قابل ملاحظه ای بین
عملکرد موردنظر و واقعی وجود داشته باشد، مدیر باید وظایف اصلاحی را انجام
دهد . اهداف بدون کنترل تحقق نخواهند یافت، کنترل فرایند ایجاد و اجرای
مکانیزم هایی برای اطمینان از حصول اهداف می باشد. شاید به جرأت بتوان ادعا
کرد انجام هیچ فعالیتی در سازمان قرین توفیق نخواهد بود مگر آنکه کنترل
های لازم نسبت به آن به عمل آمده باشد.
به کمک کنترل است که مدیریت
نسبت به نحوه تحقق هدفها و انجام عملیات آگاهی یافته و قدرت! پیگیری و
عنداللزوم سنجش و اصلاح آنها را پیدا می کند. کنترل ابزار کار مدیران در
رده های مختلف سازمان از مراتب عالی تا رده های سرپرستی است و لزوم آن را
در مراتب مختلف به سادگی می توان احساس کرد. سازمان بدون وجود یک سیستم
مؤثر کنترل در تحقق مأموریتهای خود موفق نبوده و نمی تواند از منابع خود به
درستی استفادهکند
3- پیاده سازی BSC در شش قدم امکان پذیر است.
در ادامه این شش قدم معرفی و بررسی می گردند.
قدم اول : در گام اول باید بنیادها و اعتقادات هسته ای سازمان مورد ارزیابی قرارگیرد.
مانند
: 1- فرصت های بازار 2- رقبا 3- موقعیت مالی 4- اهداف بلند و کوتاه مدت 5-
شناسایی آنچه رضایت مشتری را جلب می کند در این راه باید از ماموریت
سازمان بهره گرفت .
"فلسفه وجودی سازمان ( چرائی ) را ماموریت سازمان می نامند."
هر
سازمان در پاسخ به یک سری نیاز ایجاد میشود و هدف آن رفع آن نیاز می باشد
بنابراین قبل از هر اقدام باید مشخص شود که چه نیازهائی منجر به تشکیل
سازمان گردیده است .
اجزا ماموریت سازمان عبارتند از : 1- مشتریان 2-
محصول 3- فناوری 4- بازارها 5- توجه به مردم 6- توجه به کارکنان 7- حوزه
جغرافیایی البته اگر پروفایل SWOT سازمان تهیه شده است نیاز به ارزیابی
مجدد نیست. در این پروفایل نقاط قوت و ضعف ، فرصت ها و تهدیدات سازمان
معرفی و ارزیابی می گردد.
قدم دوم : در این گام باید استراتژی کلان کسب و کار تدوین گردد.
انواع متداول استراتژی عبارتند از :
1- استراتژی ها ی یکپارچگی ( رو به جلو – رو به عقب – افقی )
2- استراتژی های تمرکز
3- استراتژی های رشد
4- استراتژی های ثبات
5- استرتژی های کاهش
قدم سوم : پس از تدوین استراتژی، لازم است این استراتژی به مولفه های کوچکتری تقسیم شوند.
این مولفه اهداف نام دارند. اهداف قسمت های اساسی استراتژی هستند.
برای مثال شرکت ساوت وست ایر لاین استراتژی خود را در جهت رقابت موفق در بازار خطوط پر جمعیت تجاری تدوین کرده است .
بلوک
های اساسی استراتژی این شرکت عبارتند از : • نوآوری • تعمیرات سریع •
مسافرت های بدون بلیط • درصد بالای اجاره هواپیما • فرکانس بالای پرواز
قدم چهارم : اما کار با ترجمه استراتژی به اهداف به پایان نخواهد رسید.
در قدم چهارم نقشه استراتژیکی از استراتژی کلان سازمان ترسیم می شود.
بهمنظور غلبه بر محدودیتهای روشهای موجود، مدل SPACE بهعنوان شکل توسعه یافتهتری از مدل ماتریس BCG ارائه شدهاست. محورهای ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک نشاندهندهی دو بعد درونی و بیرونی صنعت میباشد. توان مالی (FS) و مزیت رقابتی (CA) از جمله شاخصهای اصلی عوامل داخلی صنعت بوده و دو عامل ثبات محیط (ES) و توان یا استحکام صنعت (IS) نیز از جمله شاخصهای اصلی عوامل خارجی میباشند.
• قوت و توان مالی (FS): شامل نرخ بازگشت سرمایه، میزان سرمایه، میزان سرمایه در گردش، نسبتهای مالی و قدرت نقدینگی، جریان نقدینگی، سهولت خروج از بازار، و میزان ریسکپذیری تجارت میباشد.
• مزیت رقابتی (CA): شامل سهم بازار، کیفیت تولیدات و محصولات، دورهی عمر محصول، میزان وفاداری مشتریان، ظرفیت رقابتی، دانش فنی و میزان کنترل بر منابع کالا و توزیعکنندگان میباشد.
• ثبات محیط (ES): شامل تغییرات تکنولوژیک، روند تغییر تقاضا، نرخ تورم، قیمت محصولات رقبا، موانع ورود به بازار، فشارهای رقابتی و کشش قیمتی تقاضا میباشد.
• استحکام و توان صنعت (IS): شامل پتانسیل رشد و سودآوری، ثبات مالی، آگاهی تکنولوژیک، سرمایه و منابع مورد استفاده، سهولت ورود به بازار، و ظرفیتهای مورد استفاده میباشد.
برحسب اینکه موقعیت استراتژیک شرکت در کدامیک از مناطق چهارگانهی مدل قرار داشتهباشند، چهار استراتژی زیر پیشنهاد میشود:
11. تهاجمی
12. رقابتی (ترکیبی)
13. محافظهکار
14. تدافعی
هنگامیکه نوع استراتژی سازمان تهاجمی باشد، نشاندهندهی آن است که سازمان در بهترین شرایط ممکن قرار دارد و میتواند با استفاده از نقاط قوت خود، از فرصتهای موجود حداکثر استفاده را نماید، نقاط ضعف خود را برطرف نماید و جلوی تهدیدهای خارجی را بگیرد.
بنابراین، سازمان در حالت تهاجمی با استراتژیهای رسوخ در بازار، توسعهی محصول، یکپارچگی عمودی به پایین، یکپارچگی عمودی به بالا، یکپارچگی افقی و تنوع همگون، تنوع ناهمگون، تنوع افقی یا استراتژی ترکیبی به بستگی به شرایط خاصی دارد، مواجه میشود.
هنگامیکه مختصات بردار ارزیابی سازمان در منطقهی محافظهکار قرار گیرد، بدین معنی است که سازمان باید نقاط قوت و شایستگیهای کلیدی خود را حفظ نماید و خود را در معرض ریسکهای بزرگ قرار ندهد. اغلب، استراتژیهای محافظهکارانه شامل تمهیدات لازم برای ارتقا بهرهوری و رسوخ محدود در بازار، افزایش محدود ظرفیت تولید وغیره میباشد.
در حالت تدافعی شرکت باید نقاط ضعف خود را برطرف نموده و جاوی تهدیدهای محیطی رل بگیرد. استراتژیهای تدافعی شامل کاهش یا حذف بعضی از فعالیتها، فروش یا واگذاری بخشهای زیانده سازمان، انحلال و تنوع همگون میباشد. و سرانجام، در حالت رقابتی، سازمان باید استراتژیهای رقابتی شامل یکپارچگی عمودی به بالا، یکپارچگی عمودی به پایین، یکپارچگی افقی، رسوخ در بازار، توسعهی بازار، توسعهی محصول و تشکیل مشارکت را اجرا نماید.
برنامه ریزی
راهبردی- استراتژیک فرآیندی است سازمانی برای تعریف راهبرد سازمان و تصمیم گیری
برای چگونگی یافتن منابع مورد نیاز برای رسیدن به مقصود استراتژی، صورت می گیرد.
این فرآیند افراد و منابع را نیز شامل می شود.
برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته
است. پس از آن باید آنچه می خواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به
آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرآیند را برنامهی راهبردی
سازمان می نامند.
برنامه ریزی راهبردی برای برای برنامه ریزی موثر به منظور تصویر کردن پلان یک
سازمان بکار می رود، اما هرگز نمی تواند مشخصن پیش بینی کند بازار در آینده دقیقاً
چگونه خواهد بود و در آینده ی نزدیک چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.
به هر رو، متفکران استراتژی در سازمان می باید استراتژی های سازمان را بر اساس
زنده ماندن در شرایط سخت طراحی کنند.
درواقع برنامه ریزی راهبردی به نوعی تصویر رسمی آینده ی سازمان است. هر برنامه ی راهبردی ای دست کم به یکی از پرسش های زیر پاسخ خواهد داد:
1- ما دقیقاً چه کار می کنیم؟
2- برای چه کسی کار می کنیم؟
3-چگونه کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم؟
در برنامه ریزی های تجاری ممکن است پرسش سوم به شکل زیر پرسیده شود:
چگونه می توان رقیب را از سر راه برداشت یا از رقابت اجتناب کرد؟
در این رویکرد بیشتر بدنبال شکست دادن رقیبان هستیم تا بهترین بودن!
در بسیاری از سازمان ها برنامه راهبردی درباره ی این است که سال آینده سازمان به
کجا خواهد رسید که به طور معمول تر در خصوص سه تا پنج سال آینده (دراز مدت) نیز
صادق است، اگرچه بعضی از سازمان ها چشم انداز خود را تا ۲۰ سال آینده گسترش داده
اند.
برای کسب اطلاعات بیشتر به قسمت راست وبلاگ (آخرین یادداشتها ) مراجعه فرمائید و از نقطه نظرات سازنده خود ما را بهره مند سازید.
لطفاً برای ارائه نقطه نظرات از طریق نظرات و یا ایمیل با ما مکاتبه فرمائید .
آدرس ایمیل :
planpriority@gmail.com