طرح کسب و کار عبارتی است که به عنوان معادل عبارت انگلیسی Business Plan انتخاب شده است. سایر معادلهایی که معمولاً مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از: برنامهی تجاری، طرح تجاری، و برنامهی کسب و کار. این عبارت به نسبت جدید است و همزمان با ورود مباحث مرتبط با کارآفرینی در کشور مطرح گردید. هرچند در کشور ما طرح کسب و کار، راهاندازی کسب و کار جدید را به ذهن متبادر میسازد؛ لزوماً این گونه نیست و طرح کسب و کار در مورد شرکتهای در حال فعالیت و حتی سازمانهای غیرانتفاعی و دولتی کاربرد دارد. برای آنکه مشخص شود طرح کسب و کار چیست و چه هدفی را دنبال میکند تعاریف مختلفی که برای آن ارائه شده است را در ذیل ارائه میدهیم:
شامل فهرست دقیقی از ریسکها و عدمقطعیتها و تحلیل آنها است.
همانطور که دیده میشود تعاریف مختلفی که برای طرح کسب و کار ارائه شدهاند محدودههای متفاوتی را برای یک طرح تجاری تعیین میکنند؛ از یک طرح ساده و خلاصه تا یک طرح جامع و دربرگیرنده تمام جنبههای کسب و کار و از طرحی با هدف دریافت وام تا طرحی برای اجرا درون سازمان. آن چه مشخص است این که طرح کسب و کار حتماً مکتوب است، شامل مجموعهای از اجزای مرتبط به هم است که در مجموع تصویر نسبتاً کاملی از یک کسب و کار ارائه میدهند، و اگرچه بر آینده تمرکز دارد و عمدتاً به بیان برنامهها میپردازد، باید گذشته و وضع موجود کسب و کار را نیز به خوبی منعکس کند.
اساساً طرح کسب و کار نوشته میشود تا بتواند در وهله اول راهنمای سازمان در فعالیت خود برای رسیدن به اهدافش باشد. علاوه بر این، کاربرد مهم و اصلی طرح کسب و کار هنگامی است که سازمان نیاز دارد فرد یا سازمانی برای انجام کاری قانع نماید. اگرچه معمولاً طرح کسب و کار برای تأمین سرمایه استفاده میشود ولی در مواقع دیگر نظیر فروش کسب و کار و ادغام دو شرکت (Merger & Aquisition) و قرارداد مشارکت در پروژهها (Joint Venture) نیز به کار میرود.
دلایل نوشتن طرح کسب و کار
۱) اخذ وام: برای گرفتن وام چه به صورت انتشار اوراق مشارکت یا اوراق قرضه و چه به صورت دریافت پول از بانک لازم است که شرکت طرح کسب و کار خود را ارائه دهد. در صورت انتشار اوراق قرضه نیز بانک یا مؤسسه منتشرکننده بر اساس طرح کسب و کار شرکت، ارزیابی مالی اعتباری (Financial Credit Rating) به عمل میآورد و بر این مبنا نسبت به تعیین نرخ بهره و انتشار اوراق اقدام میکند.
۲) جذب سرمایهگذار: یکی از مهمترین کاربردهای طرح کسب و کار، به ویژه در مورد کارآفرینانی که در مرحله راهاندازی کسب و کارشان قرار دارند، جذب سرمایه اولیه از طریق سرمایهگذاران مخاطرهپذیر (Venture Capitalist) است. این سرمایهگذاران در ازای شریک شدن در یک کسب و کار بخشی یا تمام سرمایه اولیه راهاندازی یا در برخی موارد طرحهای توسعه یک شرکت را تأمین مینمایند.
۳) شرکت در مسابقات طرح کسب و کار: شرکت در مسابقات طرح کسب و کار (Business Plan Competition) یکی دیگر از انگیزههای نوشتن طرح است. چنین مسابقاتی که در سطح دانشگاهی و ملی کشورهای مختلف دنیا برگزار میشوند، هدف توسعهی کارآفرینی را دنبال میکنند. افراد جوان بهویژه دانشجویان طرح تبدیل ایدههای خود را به کسب و کارهای انتفاعی و غیرانتفاعی مینویسند و با شرکت در مسابقات از جوایز و کمکهایی برای راهاندازی کسب و کار خود بهرهمندمیشوند.
۴) حضور در مراکز رشد و پارکهای فنآوری: چند سالی است که مراکز رشد و پارکهای فنآوری در کشور راهاندازی شدهاند. این مراکز امکان برخورداری شرکتهای مستقر از امکاناتی نظیر دفتر کار، خدمات مشاوره، امکانات اداری، و برخی تسهیلات مالی را فراهم میآورند. متقاضیان حضور در مراکز و پارکها باید پیش از هر چیز طرح کسب و کار خود را آماده نمایند و بتوانند توجیهپذیر و فنآورانه بودن کسب و کار خود را نشان دهند.
۵) ورود به بورس: شرکتهایی که قصد عرضه سهام خود را به عموم دارند، لازم است جزئیات کاملی از وضع موجود شرکت، برنامههای آینده، و پیشبینیهای خود از آیندهی شرکت را به سازمان بورس و نیز خریداران اطلاع دهند. طرح کسب و کار این شرکتها باید از بخش مالی منسجم و کاملاً دقیقی شامل تحلیلهای مالی (Financial Analysis) به ویژه ارزشگذاری (Valuation) سهام باشند.
۶) مذاکره و دریافت امتیازات تجاری: به دلایل مختلفی ممکن است دو شرکت با یکدیگر وارد مذاکره شوند. ممکن است شرکتی قصد داشته باشد نمایندگی یک شرکت دیگر را اخذ نماید، یا آنکه به صورت مشترک با شرکتی وارد مناقصه شود، یا تحت لیسانس شرکتی به تولید بپردازد. در همهی این موارد لازم است که شرکت پیشنهاددهنده پیش از شروع مذاکره یا حین آن طرح کسب و کار خود را ارائه دهد. طبیعتاً در چنین طرحهایی عمده تمرکز بر وضع موجود شرکت و قابلیتها و پتانسیلهای موجود آن است.
فواید نوشتن طرح کسب و کار
اولین و شاید مهمترین دلیل نوشتن طرح کسب و کار، بررسی امکانپذیری و توجیهپذیری انجام یک کسب و کار است. پیش از هر کس دیگری این خود کارآفرین است که باید نسبت به سودآور بودن فرصت تجاری پیش رو اطمینان حاصل نماید. بیشتر کارآفرینان تصوری مبهم و کلی نسبت به خوب بودن یک فرصت دارند و به واسطهی تعدد متغیرهایی که در فضای کسب و کار وجود دارد، ممکن است از برخی پارامترها غفلت نمایند، یا آنکه توجه بیش از اندازه بر بعضی جنبهها باعث کم اهمیت دیدن سایر قسمتها شود. مکتوب کردن اطلاعات کسب و کار در یک چهارچوب از پیشتعیینشده امکان تحلیل جامعتر را برای کارآفرین پدید میآورد.
نوشتن طرح کسب و کار علاوه بر اینکه به تحلیل شرایط کمک میکند، در تصمیمگیری در خصوص نحوهی اجرا نیز میتواند بسیار مؤثر باشد. با توجه به اینکه طرح کسب و کار یک برنامهی اجرایی است، نوشتن دربارهی زوایای مختلف کسب و کار باعث میشود که مشکلات بالقوهی اجرا و ناسازگاریهای موجود مابین بخشها شناسایی شده و راهکارهای لازم برای آنها اندیشیده شود.
طرح کسب و کار یک سند رسمی است به این معنا که امکان ارائهی آن به ذینفعان درون و برونسازمانی وجود دارد. مکتوب کردن ایده به این شکل امکان انتقال آن به دیگران و متقاعد کردن آنها نسبت به ضرورت یا بازدهی مناسب کسب و کار را فراهم میآورد. تا هنگامی که یک ایده به شکل مناسبی مستند نشده باشد، امکان بررسی، تحلیل، نقد و در نهایت پذیرش یا رد آن وجود ندارد.
محتوای طرح کسب و کار
همانطور که در تعاریف اشاره شد، نمیتوان یک تعریف دقیق، از پیشتعیینشده و ثابت از طرح کسب و کار ارائه داد، بلکه طرح کسب و کار میتواند در شرایط مختلف به صورت اقتضایی تعریف شود. طبیعتاً چهارچوب طرح تجاری و نوع و حجم اطلاعات موجود در طرحهای کسب و کار نیز با یکدیگر متفاوت است.
طرحهای کسب و کار ابزار تصمیمگیری هستند. آنها محتوای از پیشتعیینشده و ثابتی ندارند. محتوا و قالب طرح کسب و کار بر اساس اهداف و مخاطب آن تعیین میشود. قاعدهی کلی برای تعیین اطلاعاتی که باید در یک طرح کسب و کار بیایند این است: تمام اطلاعاتی که برای تصمیمگیری در خصوص دنبال کردن یا نکردن یک هدف لازم است.
در واقع اینکه یک طرح کسب و کار برای چه سازمانی (انتفاعی، غیرانتفاعی، یا دولتی) نوشته میشود؛ کدامیک از ذینفعان (درونسازمانی یا برونسازمانی) آن را مورد استفاده قرار میدهند؛ و هدف از نوشتن طرح (دریافت وام، جذب سرمایهگذار، فروش کسب و کار، ورود به بورس یا ...) چیست؛ بر نحوهی تعریف طرح کسب و کار، اجزا و چگونگی نوشتن آن اثر میگذارند.
سازمانها میتوانند انتفاعی یا غیرانتفاعی باشند. طرحهای کسب و کار انتفاعی معمولاً بر اهداف مالی متمرکز میشوند. طرحهای کسب و کار غیرانتفاعی و سازمانهای دولتی بر اهداف خدماتی متمرکز میشوند.
طرح کسب و کار میتواند با تمرکز بر داخل سازمان یا خارج آن تهیه شود. طرحهای متمرکز بر خارج سازمان اهدافی را تعقیب میکنند که برای ذینفعان خارج سازمان به ویژه ذینعفان مالی حائز اهمیت هستند. این طرحها اطلاعات سازمان و تیم مجری را به طور دقیق بیان میکنند. اصلیترین ذینفعان خارجی سازمانهای انتفاعی سرمایهگذاران و مشتریان هستند در حالی که در مورد سازمانهای غیرانتفاعی اعانهدهندگان و کارفرمایان خدمات هستند. در مورد سازمانهای دولتی ذینفعان خارجی شامل مالیاتدهندگان، سازمانهای دولتی ردههای بالاتر و وامدهندگان بینالمللی نظیر صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی، و مؤسسات اقتصادی نظیر سازمان ملل، و بانکهای توسعهای هستند.
طرحهای کسب و کار متمرکز بر داخل سازمان هدفهای میانی برای رسیدن به اهداف خارج سازمانی را مدنظر قرار میدهند. آنها ممکن است توسعهی یک محصول جدید، یک خدمت جدید، یک سیستم جدید، تغییر ساختار مالی، یا تغییر ساختار سازمانی را به عنوان هدف در نظر بگیرند. یک طرح کسب و کار درون سازمانی معمولاً با تکیه کارت امتیازی متوازن یا عوامل کلیدی موفقیت تدوین میشود تا بتوان موفقیت آن را اندازهگیری نمود. طرح کسب و کاری که اهداف درونسازمانی را شناسایی میکند اما تنها رهنمودهای کلی برای رسیدن به آن اهداف ارائه میدهد برنامهی استراتژیک نامیده میشود.
هدف از نوشتن طرح و مخاطب آن نیز میتوانند بر قالب و محتوای آن اثرگذار باشند. به عنوان مثال در طرح کسب و کار یک سازمان غیرانتفاعی به هماهنگی طرح و مأموریت سازمان پرداخته میشود. بانکها بسیار نگران عدم پرداخت بدهی هستند، لذا طرح کسب و کاری که برای یک بانک نوشته میشود باید به خوبی نشان دهد که شرکت توان بازپرداخت بدهیهای خود را دارد، دغدغهی اصلی سرمایهگذاران مخاطرهپذیر (Venture Capitalist) مقدار سرمایهگذاری اولیه، توجیهپذیر بودن آن، و قیمت نهایی کسب و کار هنگام خروج سرمایهگذار از آن است. طرح کسب و کاری که برای فروش سهام نوشته میشود باید نشان دهد که چرا منابع موجود، فرصتهای رشد پیش رو، و مزیتهای رقابتی پایدار شرکت موجب میشوند که شرکت در آینده قیمت بالایی داشته باشد. تغییر نشان تجاری و ذهنیت مشتری، کارفرما، یا جامعه نیز میتوانند هدف طرحهای کسب و کار باشند. طرح کسب و کاری که با هدف تفییر ذهنیت نوشته میشود، طرح بازاریابی (Marketing Plan) نام دارد.
اجزای طرح کسب و کار
یک طرح کسب و کار باید به سئوالات کلیدی زیر پاسخ گوید:
علاوه بر سئوالات کلیدی فوق میتوان با استفاده از سئوالات ریز شده به نکات اساسی که باید در طرح کسب و کار منعکس شود اشاره نمود:
آمادهسازی یک طرح کسب و کار مستلزم داشتن آگاهی کافی در مورد بسیاری حیطههای کسب و کار است. مدیریت منابع انسانی، علم مالی، مدیریت داراییهای معنوی، مدیریت زنجیرهی تأمین، مدیریت عملیات، و بازاریابی مهمترین آنها هستند. میتوان طرح کسب و کار را به صورت مجموعهای از زیربخشها دانست که هریک، بخشی از موضوعات فوق را پوشش میدهد.
در پست های بعدی مطلب و سرفصل های بیشتری در این خصوص در دسترس قرار خواهیم داد .
منبع : BusinessPlan.ir خواهشمندم نظر یادتان نرود
BSC ، شاهکاری از کاپلان و نورتن در خدمت کنترل استراتژیک
در
مورد سازمان تعاریف بسیاری ارائه شده است. کلاسیک ها بر نقش ساختار در
سازمان تاکید می کنند و نئو کلاسیک ها به انسان توجه اساسی دارند.
سازمانهای مکانیکی ، سازمانهای ارگانیکی ، سازمان یادگیرنده ، سازمان به
مثابه فرهنگ و انواع مختلفی از تعاریف دیگر که هریک از زوایه ای خاص به
سازمان می نگرند. اما یکی از استعاره های جالب در مورد سازمان ، تشبیه
سازمان به انسان است ، دراین تفکر به سازمان به مثابه موجودی زنده نگریسته
می شود. اما در همه موجودات زنده ، بویژه انسان ، فاکتورهایی وجود دارد که
از آنها به عنوان علایم حیاتی نام برده می شود. ! آیا سازمان نیز علایم
حیاتی دارد؟ آیا آنچنان که فشار خون و نبض انسان حامل پیام مرگ و زندگی می
توانند باشند ، می توان با اندازه گیری نبض و فشار خون سازمان نسبت به
سلامت یا عدم سلامت آن آگاهی یافت؟ چارچوب کارت ارزیابی متوزان ( Balance
Score Card ) یکی از روشهای نوین و مفیدی است که کنترل استراتژیک در سازمان
را برمبنای عوامل حیاتی آن امکان پذیر می سازد. این نوشتار به معرفی BSC و
نحو پیاده سازی آن در سازمان می پردازد.
1- کارت ارزیابی متوازن چیست ؟
کارت
ارزیابی متوازن یک مفهوم نوین مدیریتی می باشد که به همه مدیران در همه
سطوح کمک می کند تا بتواند فعالیتهای کلیدی خود را پایش و کنترل نمایند.
روبرت کاپلان (R.KAPLAN) و دیوید نورتون (D.NORTON) آفرینندگان این شاهکار
عرصه کنترل استراتژیک به شمار می روند. آنهاپیشنهاد کردند که مدیران ،
اطلاعاتی در خصوص چهار منظر (Perspective) را در یک کارت جمع آوری نمایند و
به تحلیل آنها بپردازند.
این چهار منظر عبارتند از:
1 - منظر مشتری
2- منظر فرایندهای داخلی کسب و کار
3- منظر رشد و نوآوری و یادگیری سازمانی
4- منظر مالی به عبارت دیگر سازمان به چهار سوال اساسی زیر پاسخ می دهد :
- مشتریان چگونه به سازمان می نگرند؟
- سازمان در چه زمینه هایی قابلیت اساسی دارد؟
- آیا سازمان توانایی بهبود و ایجاد ارزش را دارد؟
- سهام داران چگونه به سازمان می نگرند؟
روبرت کاپلان و دیوید نورتون در مورد مزایای کلیدی BSC برای سازمان را چنین بر می شمارند :
- ایجاد امکان کنترل جامع سازمان از طریق معیارهای کلیدی
- یکپارچگی میان طرحها ی سازمان
- تقسیم استراتژی به عوامل قابل اندازه گیری در سطح کسب و کار
2- اهمیت و نقش کنترل در سازمان
کنترل
عبارت از اطمینان از مطابقت عمکرد با برنامه و مقایسه عملکرد واقعی با
استانداردهای از قبل تعیین شده می باشد. اگر تفاوت قابل ملاحظه ای بین
عملکرد موردنظر و واقعی وجود داشته باشد، مدیر باید وظایف اصلاحی را انجام
دهد . اهداف بدون کنترل تحقق نخواهند یافت، کنترل فرایند ایجاد و اجرای
مکانیزم هایی برای اطمینان از حصول اهداف می باشد. شاید به جرأت بتوان ادعا
کرد انجام هیچ فعالیتی در سازمان قرین توفیق نخواهد بود مگر آنکه کنترل
های لازم نسبت به آن به عمل آمده باشد.
به کمک کنترل است که مدیریت
نسبت به نحوه تحقق هدفها و انجام عملیات آگاهی یافته و قدرت! پیگیری و
عنداللزوم سنجش و اصلاح آنها را پیدا می کند. کنترل ابزار کار مدیران در
رده های مختلف سازمان از مراتب عالی تا رده های سرپرستی است و لزوم آن را
در مراتب مختلف به سادگی می توان احساس کرد. سازمان بدون وجود یک سیستم
مؤثر کنترل در تحقق مأموریتهای خود موفق نبوده و نمی تواند از منابع خود به
درستی استفادهکند
3- پیاده سازی BSC در شش قدم امکان پذیر است.
در ادامه این شش قدم معرفی و بررسی می گردند.
قدم اول : در گام اول باید بنیادها و اعتقادات هسته ای سازمان مورد ارزیابی قرارگیرد.
مانند
: 1- فرصت های بازار 2- رقبا 3- موقعیت مالی 4- اهداف بلند و کوتاه مدت 5-
شناسایی آنچه رضایت مشتری را جلب می کند در این راه باید از ماموریت
سازمان بهره گرفت .
"فلسفه وجودی سازمان ( چرائی ) را ماموریت سازمان می نامند."
هر
سازمان در پاسخ به یک سری نیاز ایجاد میشود و هدف آن رفع آن نیاز می باشد
بنابراین قبل از هر اقدام باید مشخص شود که چه نیازهائی منجر به تشکیل
سازمان گردیده است .
اجزا ماموریت سازمان عبارتند از : 1- مشتریان 2-
محصول 3- فناوری 4- بازارها 5- توجه به مردم 6- توجه به کارکنان 7- حوزه
جغرافیایی البته اگر پروفایل SWOT سازمان تهیه شده است نیاز به ارزیابی
مجدد نیست. در این پروفایل نقاط قوت و ضعف ، فرصت ها و تهدیدات سازمان
معرفی و ارزیابی می گردد.
قدم دوم : در این گام باید استراتژی کلان کسب و کار تدوین گردد.
انواع متداول استراتژی عبارتند از :
1- استراتژی ها ی یکپارچگی ( رو به جلو – رو به عقب – افقی )
2- استراتژی های تمرکز
3- استراتژی های رشد
4- استراتژی های ثبات
5- استرتژی های کاهش
قدم سوم : پس از تدوین استراتژی، لازم است این استراتژی به مولفه های کوچکتری تقسیم شوند.
این مولفه اهداف نام دارند. اهداف قسمت های اساسی استراتژی هستند.
برای مثال شرکت ساوت وست ایر لاین استراتژی خود را در جهت رقابت موفق در بازار خطوط پر جمعیت تجاری تدوین کرده است .
بلوک
های اساسی استراتژی این شرکت عبارتند از : • نوآوری • تعمیرات سریع •
مسافرت های بدون بلیط • درصد بالای اجاره هواپیما • فرکانس بالای پرواز
قدم چهارم : اما کار با ترجمه استراتژی به اهداف به پایان نخواهد رسید.
در قدم چهارم نقشه استراتژیکی از استراتژی کلان سازمان ترسیم می شود.
مهمترین دلیل نیاز به خلاقیت و نوآوری بروز مشکل است. حل مشکل به دو شیوه
حل عقلایی و حل خلاقانه مشکل میسر است. برای ظهور یک ذهنیت خلاق باید تعریف
دقیقی از مشکل ارائه گردد همچنین زمینه استفاده از راه حلهای گوناگون و
سوای از راه حلهای مرسوم، ایجاد شود.
مسئله حائزاهمیت در رابطه با
خلاقیت موانع خلاقیت است که در چهار مورد خلاصه می شود: ترس از انتقاد و
شکست، عدم اعتماد به نفس، تمایل به همرنگی و همگونگی و عدم تمرکز ذهن.
اضافه می شود انسدادهای ادراکی چون ثبات، تعهد، تراکم و بی خیالی از
مهمترین موانع ذهنی خلاقیت به شمار می آیند. با آگاهی از انسدادهای ادراکی
خود و اجرای روشهای خاص می توان مهارتهای حل مسئله را به گونه خلاق افزایش
داد. به زعم صاحبنظران حل خلاقانه مشکل شامل چهار مرحله آمادگی، تکوین،
روشنگری و تایید است.
یکی از چالشها و وظایف خطیر مدیران ایجاد یک نظام
حمایتی برای پرورش نوآوری است. اجمالا" اصول مدیریت برای نوآوری بدین شرح
اند: جداسازی افراد از یکدیگر و جورکردن افراد باهم، نظارت و گوشزد کردن و
درنهایت پاداش دادن به افرادی که چندین نقش را ایفا می کنند.
مقدمه
حل مشکل مهارتی است که برای هر فرد در هر
جنبه از زندگی لازم است. به ندرت ساعتی سپری می شود بدون آنکه یک فرد با
نیاز به حل نوعی مشکل روبرو نشود. شغل مدیر به طور ذاتی حل مشکل است. اگر
در سازمان مشکلاتی نبود، نیازی به مدیران هم نبود. بنابراین، تصور یک حلال
مشکلات فاقد صلاحیت به عنوان یک مدیر موفق سخت است. دو روش حل مشکل وجود
دارد:
1 – حل عقلایی مشکل؛
2 – حل خلاقانه مشکل.
مدیران
اثربخش قادر به حل مشکل به صورت عقلایی و خلاقانه هستند، به رغم آنکه
مهارتهای متفاوتی برای هر نوع از این مشکلها موردنیاز است.
حل عقلایی
عبارت از نوعی حل مشکل است که مدیران هر روز به طور مستمر در بسیاری از
موارد به کار می گیرند. حل خلاقانه مشکل کمتر رخ می دهد، زیرا توانایی حل
خلاقانه مشکل قهرمانان را از بزدلان، حرفه های موفق را از ناموفق، مدیران
کامیاب را از مدیران سرگردان جدا می کند و می تواند اثر شگرفی بر کارایی
سازمان داشته باشد.
حل خلاقانه مشکل
درحل مشکلات به طور خلاق دو کار عمده برای تراوش یک ذهنیت خلاق باید صورت گیرد:
1 –
بهبود بخشیدن به تعریف مشکل: یعنی مشکلات سازمان که غالبا" در هاله ای از
ابهام بوده و افراد شناخت دقیقی نسبت به خود ساختار مشکل و پیچیدگیهای فنی
آن ندارند تشریح شده تا افراد با داشتن یک آشنایی دقیق و بینش روشن افکار
نو و بکر خود را مطرح سازند.
2 – بهبود بخشیدن در
ایجاد راه حلهای دیگر: منظور از این بحث ایجاد زمینه مناسب در استفاده از
راه حلهای گوناگون و سوای از راهحلهای مرسوم که این کار اساس خلاقیت و
نوآوری است. کلیشه ای عمل کردن یکی از موانع خلاقیت است. هریک از دو فرایند
مذکور به خودی خود، شامل مراحل جزیی تری هستند:
! بهبود بخشیدن به تعریف مشکل که شامل:
1 – ناآشنا را آشنا و آشنا را ناآشنا کنید؛
2 – تعاریف را بسط دهید؛
3 – تعریف را وارونه کنید.
! بهبود بخشیدن در ایجاد راه حلهای دیگر که شامل:
1 – قضاوت را به تاخیر بیندازید (اولین راه حل بهترین راه حل)؛
2 – راه حلهای موجود را گسترش دهید؛
3 – خصلتهای غیرمرتبط را ترکیب کنید.
موانع حل خلاقانه مشکل
اکثر مردم در حل خلاقانه
مشکل دچار زحمت می شوند. آنها انسدادهای ادراکی خاصی را در فعالیتهای حل
مشکل از خود بروز میدهند که حتی از وجودشان آگاه نیستند. این انسدادها
عمدتا" شخصی هستند تا میان فردی یا سازمانی که برای فائق آمدن بر آنها
توسعه مهارت موردنیاز است. انسدادهای ادراکی موانع ذهنی هستند که روش تعریف
مشکل را مقید و تعداد راه حلهایی را که تصـور می شود مرتبط اند، محدود می
کنند. (ALLEN, 1974) (1)
هریک از ما در هر لحظه، با اطلاعاتی بسیار
زیادتر از آنچه بتوانیم به آنها توجه کنیم احاطه می شویم، مانند اطلاعات
دریافتی از طریق احساسات بدن راجع به محیط اطراف و وضعیت فیزیولوژیک بدنمان
در هر شرایط زمانی و مکانی. در طول زمان ما باید عادت از صافی گذراندن
برخی اطلاعات را که در معرض آن قرار می گیریم توسعه دهیم. در غیر این صورت
اطلاعات اضافی ما را دیوانه خواهدکرد. فیالمثل درمورد اطلاعات مثال مذکور،
ما در آن واحد، همه اطلاعات حسی فیزیولوژیک را موردتوجه قرار نمی دهیم.
نهایتا" این عادت از صافی گذراندن اطلاعات تبدیل به انسدادهای ادراکی می
شوند. اگر ما از این انسدادها آگاه نیستیم، درحقیقت آنها مانع از ثبت
انواعی از اطلاعات و بنابراین، مانع از حل انواعی خاص از مشکلات می شوند.
به
طور متناقض، هرچه تحصیلات رسمی و تجربه افراد در کار بیشتر باشد، توانایی
خلاقانه آنها در حل مشکل کمتر است، برآورد شده است که اکثر بزرگسالان بالای
40 سال، کمتر از دو درصد یک کودک زیر پنج سال توانایی حل خلاقانه مشکلات
را از خود نشان میدهند، زیرا تحصیلات رسمی غالبا" جوابهای صحیح، قوانین
تحلیلی یا محدودیتهای فکری را به وجود می آورد.
باتوجه به تفاصیل فوق موانع خلاقیت را به طورکلی در چند مورد می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
1 – ترس از شکست و انتقاد؛
2 – عدم اعتماد به نفس؛
3 – تمایل به همرنگی و همگونی؛
4 – عدم تمرکز ذهن.
انسدادهای ادراکی
همان طور که توضیح داده شد،
انسدادهای ادراکی موانع ذهنی خلاقیت هستند. به طورخلاصه ومثمرثمر چهار نوع
از انسدادهای ادراکی را در زیر موردبحث قرار می دهیم.
1 –
ثبات: ثبات به معنای آن است که فرد اسیر روش نگریستن واحد به یک مشکل یا
استفاده از یک نگرش در تعریف، تشریح یا حل آن می شود. به آسانی می توان دید
که چرا پایداری در حل مشکل متداول است، زیرا داشتن ثبات، یا سازگاری، یک
خصلت بسیار باارزش برای اکثر ما به شمار می رود. ثبات اغلب با بلوغ، صداقت و
هوشمندی مرتبط است. برعکس، بی ثباتی را مترادف با غیرقابل اعتماد، غیرعادی
یا باد سر تلقی می کنیم.
به عقیده تنی چند از روانشناسان برجسته،
درحقیقت نیاز به ثبات مهمترین عامل ایجاد انگیزش در رفتار بشر است. به
عقیده آنها هرگاه افراد نگرش یا موضع خاصی را درمورد یک مشکل به کارگیرند،
به احتمال زیاد، آنها همان خط مشی را بدون انحراف در آینده نیز دنبال
خواهندکرد.
ازسوی دیگر، ثبات، برخی اوقات خلاقیت را از بین می برد. و
نمونه از انسدادهای ادراکی مبتنی بر ثبات تفکر عمودی و فقط استفاده از یک
زبان تفکر است.
! تفکر عمودی (VERTICAL THINKING): این واژه توسط ادوارد
دیبونو (2) به وجود آمد که معنی آن، تعریف یک مشکل فقط به یک طریق بدون
درنظر گرفتن نظریه های دیگر است. برعکس، متفکران افقی که راههای دیگری برای
بررسی مشکل ایجاد می کنند و تعاریف گوناگونی ارائه می دهند.
! یک زبان
تفکر واحد: دومین نماد از انسداد ادراکی استفاده از یک زبان فکر کردن است
بدین معنا که بیشتر از یک زبان برای تعریف و ارزیابی مشکل به کار برده نمی
شود. اکثر مردم در قالب کلمات فکر می کنند، بدین صورت که آنها درباره یک
مسئله و حل آن برحسب زبان لفظی فکر می کنند. لازم به ذکر است که حل عقلایی
مشکل این نگرش را تقویت می کند. باید بگوییم زبانهای فکری دیگری هم موجودند
مانند زبانهای نمادین (ریاضیات)، تصورات حسی، احساسات و عواطف و تصورات
بررسی که هرقدر زبانهای بیشتری دراختیار حل کنندگان مشکل قرار می گیرد، راه
حلهای آنان بهتر و خلاق تر خواهدبود.
2 – تعهد: تعهد
نیز می تواند به عنوان یک انسداد ادراکی در حل خلاقانه مشکل عمل کند. به
محض اینکه افراد به یک نقطه نظر خاص تعریف یا راه حل متعهد می شوند، محتمل
است که آن تعهد را پیگیری کنند. دوگونه ای از تعهد که انسدادهای ادراکی را
باعث می شود، کلیشه سازی مبتنی بر تجربه گذشته و نادیده گرفتن مشترکات است.
!
کلیشه سازی مبتنی بر تجربه گذشته: یعنی مشکلات فعلی به عنوان گونه هایی از
مشکلات گذشته دیده شوند. «مارچ و سیمون» (3) اظهار می دارند که یک مانع
عمده در حل ابداعی مشکل، آن است که افراد گرایش دارند مشکلات کنونی را در
قالب مشکلاتی که در گذشته با آن روبرو بوده اند، تعریف کرده و بالطبع
برهمین پایه نیز راه حل جویی می کنند. بنابراین، هم تعریف وهم راه حل
پیشنهادی مشکل کنونی توسط تجربه گذشته محدود می شود. مثال عینی این وضعیت
چسب «اسپنس سیلور» است.(4)
او اختراع خود را در راستای فرمول جدید
مولکولی چسب جدیدی که ساخت، برحسب شکستن کلیشه سازی مبتنی بر تجربه گذشته
توصیف می کند. این طور که از نوشته هایش برمی آید او فرمول متداولی را که
متون علمی توصیه می کردند و متشکل از یک سری عناصر خاص با مقادیر ثابت بود
را رد کرد و فرمول جدیدی را مطرح ساخت که از قضا پس از شکست طرح وی در
ابتدا، پس از 5 سال به دنیا شناسانده شد و منفعتی سالانه به مبلغ نیم
میلیون دلار برای شرکت 3M به ارمغان آورد.
! نایده گرفتن مشترکات: دومین تجلی انسداد ادراکی مبتنی بر تعهد، شکست در شناسایی شباهتها میان قطعات به ظاهر ناهمگون داده ها است.
این
پدیده معمول ترین انسداد شناسایی شده در خلاقیت است. یعنی فرد نسبت به
نقطه نظری خاص باتوجه به این واقعیت که عوامل متفاوت هستند، متعهد می شود و
ناتوان در ایجاد ارتباطات، شناسایی موضوعها، یا درک مشترکات می شود.
توانایی در یافتن یک تعریف یا راه حل برای دو مشکلی که به نظر غیرمشابه می
آیند یکی از ویژگیهای افراد خلاق است.
کشف پنی سیلین توسط «سرالکساندر فلمینگ» نتیجه کشف یک مطلب مشترک میان وقایع ظاهرا" غیرمرتبط بود.
فردریک
ککوله (FREDRIC KEKULE)(5) شیمیدان معروف رابطه ای بین رویای خود (ماری که
دم خود را بلعید) و ساختار شیمیایی یک مواد ترکیبی آلی مشاهده کرد. (که
درنظر اول هیچ رابطه ای بین رویای ساختار شیمیایی وجود ندارد) این درون
بینی خلاق او را به کشف این پدیده هدایت کرد که ترکیبات آلی مانند بنزین به
جای ساختار باز دارای حلقه های بسته هستند.
3 –
تراکم: انسدادهای ادراکی همچنین درنتیجه تراکم و تلخیص اندیشهها رخ
میدهد. یعنی نگاه کردن خیلی محدود به یک مشکل، غربال کردن خیلی زیاد داده
ها، یا ایجاد فرضیه هایی که مانع از حل مشکل می شوند، نمونه های متداول آن
هستند. دو مثال متقاعدکننده از تراکم محدودکردن ساختگی مشکلات و عدم تشخیص
جزء از کل است.
! محدودیتهای ساختگی: برخی اوقات افراد محدودیتهایی در
اطراف مشکل به وجود می آورند، یا نگرش خود را به گونه ای محدود میکنند که
حل مشکل تقریبا" غیرممکن می شود. چنین محدودیتهایی ناشی از فرضیات پنهانی
است که افراد درباره مشکلاتی که با آن روبرو هستند، دارند. افراد فرض می
کنند که برخی از تعاریف و راه حلهای مشکل خارج از دسترس است و بنابراین،
آنها را نادیده میگیرند.
حل مشکل به گونه خلاق مستلزم آن است که افراد در تشخیص فرضیه های پنهان و توسعه راه حلهایی که درنظر می گیرند ماهر شوند.
!
جداکردن جزء از کل: تجسم دیگر انسداد ناشی از تراکم وارونه محدودیتهای
ساختگی است و آن عدم توانایی در محدودکردن مشکلات به طور مناسب به گونه ای
که قابل حل شوند.
مشکلات تقریبا" هیچگاه به روشنی مشخص نمی شوند.
بنابراین، مشکل گشایان باید تعیین کنند که مشکل واقعی چیست. آنها باید
اطلاعات غیردقیق، گمراه کننده یا نامربوط را به منظور تعریف صحیح مشکل
وایجاد راه حلهای مناسب تصفیه کنند.
عدم توانایی در تفکیک پدیده های مهم
از غیرمهم درمتراکم کردن مشکلات به طور مناسب، به عنوان یک انسداد ادراکی
عمل می کند زیرا پیچیدگی مشکل را بیش از حد جلوه می دهد و مانع از یک تعریف
ساده می شود.
4 – بی خیالی: بعضی از انسدادهای ادراکی
نه به دلیل عادت به تفکر ضعیف یا به دلیل مفروضات نامناسب بلکه به دلیل
ترس، نادانی، ناامنی یا فقط تنبلی ذهنی ساده رخ می دهد. دو نمونه مخصوصا"
رایج انسداد ادراکی ناشی از بی خیالی از عدم کنجکاوی و جهت گیری در مقابل
فکر کردن است.
! عدم کنجکاوی: عدم توانایی در حل مشکل در مواقعی به دلیل
خودداری از پرسش به منظور کسب اطلاعات، یا جستجو برای دادههاست. افراد
فکر می کنند که اگر آنها مطلبی را بپرسند یا سعی در بیان دوباره مشکلی کنند
ساده اندیش یا نادان به نظر بیایند. همچنین ممکن است تهدیدی برای دیگران
باشد زیرا حاکی از آن است که چیزی را که دیگران قبول کرده اند ممکن است
صحیح نباشد.
این پدیده ممکن است مقاومت یا تعارض به وجود آورد، یا حتی برای بعضی مضحک به نظر آید.
بنابراین،
حل مشکل به گونه خلاق ذاتا" مخاطره آمیز است، زیرا به طور بالقوه مستلزم
تعارض میان فردی است. علاوه بر آن مخاطره آمیز است زیرا مملو از اشتباه
است. همانگونه که «لینوس پاولینگ» (LINUS PAVLING) برنده جایزه نوبل گفت:
«اگر شما می خواهید اندیشه خوبی داشته باشید، تعداد زیادی داشته باشید،
زیرا اکثر آنها بد هستند».
! جهت گیری در مقابل فکر کردن: دومین جلوه
انسداد ادراکی ناشی از بی خیالی گرایش به پرهیز از انجام کار ذهنی است. این
انسداد، مانند اکثر انسدادهای دیگر، تا اندازه ای یک جهت گیری فرهنگی و
همچنین یک جهت گیری شخصی است.
آخرین باری که فردی به شما گفت: «متاسفم
نمی توانم همراه تو به میهمانی بیایم زیرا باید فکر کنم»، کی بوده است؟ یا
«لازم نیست تو به خرید بروی، به فکر کردن در رابطه با فلان موضوع ادامه
بده». این عبارات طعنه آمیز به نظر می آیند و نشان دهنده تعصبی است که مردم
نسبت به عمل کردن، تا فکر کردن یا به فضا خیره شدن و تنها فعالیت ذهنی
پرداختن دارند. این امر به معنای رویا دیدن یا خیالپردازی نیست، بلکه فکر
کردن است.
رفع انسدادهای ادراکی
تا به حال بحث کردیم که
انسدادهای ادراکی خاصی، افراد را از حل مشکلات به گونه خلاق بازمی دارد.
این انسدادها، دامنه تعریف مشکل را تنگ می کنند، توجه به راه حلهای جایگزین
را محدود می کنند و انتخاب یک راه حل بهینه را مانع می شوند. بر انسدادهای
ادراکی نمی توان فائق آمد، زیرا اکثر آنها ماحصل سالها فرایند ذهنی شکل
گیری عادات هستند. چیره شدن بر آنها مستلزم تمرین در اندیشیدن به طرق مختلف
طی دوره زمانی طولانی است. ازسوی دیگر، با آگاهی از انسدادهای ادراکی خود و
اجرای روشهای مخصوص می توانیم مهارتهای حل مسئله را به گونه خلاق افزایش
دهیم.
مراحل تفکر خلاق: اولین مرحله فائق آمدن بر انسدادهای ادراکی به
طور ساده تشخیص این نکته است که حل خلاق مشکل مهارتی است که می تواند پرورش
یابد. به کارگیری خلاقیت درحل مسئله کیفیتی نیست که گروهی دارای آن و
گروهی فاقد آن باشند. همانگونه که «دائو» خاطرنشان کرده است که: «نتایج
پژوهشها نشان می دهد که پرورش خلاقیت مسئله افزایش توانایی فرد درآوردن
امتیاز بالا در آزمون ضریب هوشی (IQ) نیست،بلکه موضوع بهبود نگرشهای ذهنی
فرد و عادات و پرورش مهارتهای خلاقی است که از زمان بچگی به صورت غیرفعال
در گوشه ای پنهان شده است». (DAUW-1976)(6)
پژوهشگران به طورکلی هم رأی هستند که حل خلاق مشکل چهار مرحله دارد:
1 – آمادگی:
این مرحله شامل جمع آوری اطلاعات، تعریف مشکل، ایجاد راه حلهای جایگزین و
بررسی آگاهانه تمام اطلاعات دردسترس است. تفاوت اصلی میان حل خلاق مشکل به
صورت ماهرانه و حل عقلایی مشکل این است که چگونه با اولین مرحله برخورد می
شود. حل کنندگان مشکل به صورت خلاق انعطاف پذیرتر و روان تر در جمع آوری
اطلاعات وتعریف مشکل، ایجاد جایگزین و بررسی گزینه ها هستند. درحقیقت در
این مرحله است که آموزش درحل خلاق مسئله می تواند به طور قابل ملاحظه ای
اثربخش باشد.
2 – تکوین: که اکثرا" شامل فعالیت ذهنی
ناآگاهانه ای است که در آن ذهن، افکار غیرمرتبط را به دنبال یک راه حل با
هم ترکیب می کند و تلاش آگاهانه وجود ندارد.
3 – روشنگری: زمانی رخ می دهد که بصیرتی موجود باشد و یک راه خلاق به طور رسا بیان شود.
4 – تایید: مرحله آخر که شامل ارزیابی راه حل خلاق نسبت به برخی از ستانده های قابل قبول می شود.
در پایان این قسمت پس از توضیح مراحل تفکر خلاق به تشریح اجمالی «مراحل خلاقیت» که شامل شش مرحله است، می پردازیم:
1 – کسب دیدگاه و نگرش موافق نسبت به فکرهای نوین (ترک ترس و وحشت از شکست و انتقاد)؛
2 – داشتن حساسیت نسبت به موضوع، جمع آوری اطلاعات دررابطه با موضوع و کسب دانش؛
3 – آمادگی برای خلاقیت ازطریق کسب موادخام؛
! انتظام بخشیدن به کارها برای رسیدن به هدف؛
! رفع انواع موانع خلاقیت در شناسایی و رسیدن به هدف؛
! که در این راه باید از اطلاعات دیگران و پیش فرضها استفاده کرد.
4 – سلامت فکر: جمع آوری ایده های مختلف و اطلاعات در یکجا – در این مرحله باید پس از اتمام تراوش افکار نوین به ارزیابی پرداخت.
اصل:
در این راه باید ایده ها و فکرهای جدید را که به نظرمان می رسد درهمان
لحظه ارزیابی نکنیم زیرا باعث قطع شدن تراوش فکرهای جدید می شویم. باید آن
را ابتدا یادداشت کرد و سپس به ارزیابی تمام افکار تولیدشده نشست.
5 –
فعالیت ضمیر ناخودآگاه: این مرحله را مرحله «خواب یا تأمل بر روی مسئله»
نیز گویند. یعنی در این مرحله چون ایده های جدید را جمع آوری کرده ایم می
خواهیم از این ایده ها فکر جدید بسازیم نباید به ذهن فشار آوریم، بلکه باید
بر روی موضوع تمرکز یابیم.
6 – درخشش ناگهانی فکر جدید و جواب.
پرورش نوآوری
آزادکردن
خلاقیت بالقوه تان، البته برای ساختن یک مدیر موفق از شما کافی نیست که
چالش عمده هم کمک به آزادکردن خلاقیت بالقوه در دیگران است. پرورش نوآوری و
خلاقیت میان افرادی که با آنها کار می کنیم درهرحال مانند افزایش خلاقیت
خودمان چالش بزرگی است.
به طورکلی و صرف نظر از تعاریف پراکنده پرورش نوآوری شامل سه اصل اساسی زیر است که این سه اصل به خودی خود از اصول مدیریتی اند:
1 – افراد را از یکدیگر جدا و سپس آنها را با هم جور کنید.
مثال: اجازه دهید افراد به تنهایی و همین طور با گروهها و گروههای ضربت کار کنند.
گروهها یا گروههای فرعی رقیب را جدا کنید.
2 – نظارت و گوشزد کنید.
مثال: با مشتریان صحبت کنید و عوامل برانگیزنده به کار ببرید.
3 – نقشهای چندگانه را پاداش دهید.
الف – قهرمان فکر؛
ب – حامی و ناصح؛
ج – قانون شکن.
اصول مدیریت برای نوآوری
اگر یک نظام حمایتی مدیریت
وجود نمی داشت که حل خلاقانه مشکل را پرورش دهد و نوآوری را دنبال کند، هم
«پرسی اسپنسر» و هم «اسپنس سیلور» در اندیشه های خلاق خود نمی توانستند
موفق شوند.
درهر مورد ویژگیهای خاصی در سازمانهای آنها موجود بود که
توسط مدیران اطراف آنها پرورش یافته بود و بدعت گذاری آنها را امکان پذیر
ساخت.
همان طور که در مبحث قبلی آورده شد، اصول مدیریت برای نوآوری شامل 3 اصل عمده است:
1 – جداسازی افراد از یکدیگر، جورکردن افراد با هم؛
2 – نظارت و گوشزدکردن؛
3 – پاداش به افرادی که چندین نقش را ایفا می کنند.
نتیجه گیری
همه سازمانها برای بقا نیازمند اندیشه
های نو و نظرات بدیع و تازه اند. خلاقیت و نوآوری چنان به هم درآمیخته اند
که ارائه تعریف مستقلی از هرکدام دشوار است. خلاقیت، پیدایی و تولید یک
اندیشه و فکر نو است درحالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است.
برای
آنکه ایده جدیدی خلق شده و توسعه یابد، باید نیروهای پیش برنده بر نیروهای
بازدارنده غلبه کنند و شرایط به گونه ای باشد که نیروهای پیش برنده ما را
به سوی نظر و شیوه جدید رهنمون گردد. در زمینه فنون و تکنیک های خلاقیت و
نوآوری شیوه های متنوعی مانند تحرک مغزی، ارتباط اجباری، تجزیه و تحلیل
مورفولوژیک (ریخت شناسانه)، گردش تخیلی، سوالات ایده برانگیز تفکر موازی
مدنظر بوده که عمده این روشها در راستای رفع انسدادهای ادراکی و پرورش
نوآوری نقش تسهیل کنندگی دارند.
شاید یکی از مهمترین عوامل تسهیل و
تقویت توان خلاقیت و نوآوری در سازمان ساختار مناسب و تشکیلات متناسب با
اهداف موردنظر است. طبق نظر «برنز» (BURNS) و «استالکر» (STALKER) ساختار
زیستی یا ارگانیک ساختار مناسب خلاقیت و نوآوری در سازمان است.
طبق
آخرین دستاوردهای علمی، عوامل موثر درخلاقیت و نوآوری به چهار دسته تقسیم
شده، این عوامل عبارتند از: به کارگیری وجذب نیروهای خلاق و نوآور به
سازمان، امکانات مناسب تحقیقاتی ومالی برای کوششهای نوآورانه، آزادی عمل
کافی در انجام فعالیتها و تلاشهای خلاق همچنین به کارگیری نتایج حاصل
ازفعالیتهای خلاق و دادن پاداش مناسب به افراد خلاق. درخاتمه ذکر این نکته
ضروری است که تبادل فرهنگی میان سازمانها و در کنار هم قراردادن افراد
محافظه کار و سنتی با افراد نوجو و ایجاد محیطی که در آن اطلاعات و نظرات
به سهولت مبادله می گردند همه تسهیلاتی است که مجموعه سازمانی را به سوی
نوآوری و خلاقیت سوق می دهد.
منابع و ماخذ
1 – ALLEN, J.L. "CONCEPTUAL BLOCKBUSTING". SAN FRANCISCO: W.H.FREEMAN, 1974.
2 – DE BONO, E.NEW THINK, NEW YORK: BASIC BOOKS, 1968.
3 – MARCH, J.G., & SIMON, H.A. ORGANI ZATIONS NEW YORK, WILEY 1958.
4 – دیوید ای وتن – کیم اس کامرون، راهگشایی خلاق در مدیریت – ترجمه دکتر نسرین جزنی، تهران، نشر نی، 1376.
5 – KOESHER, A. THE ACT OF CREATION. NEW YORK: DELL, 1967.
6 – DAUW, D.C. CREATIVITY AND INNOVATION IN ORGANIZATION. DUBUQUE, ZOWA: KENDULL HUNT 1976 (P.14)
7 – دکتر سیدمهدی الوانی، مدیریت عمومی، تهران، نشر نی 1374
8 – دکتر علی رضائیان، علی اصغر پورعزت، مبانی سازمان و مدیریت ، تهران، سازمان مطالعه وتدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، 1379.
! امید شرکت، کارشناس مدیریت صنعتی
هر سازمانی طبقه بندیهای اداری ، چارتهای سازمانی ، قسمتهای مختلف و اهداف و خط و مشی ها ، دستورالعملها و بسیاری از موارد دیگر را دارد که همه اینها برای مشتریان اهمیتی ندارد. آنها در یک کلام می خواهند کسی مشکلشان را حل سرویسهای لازم را به آنها ارایه دهد .
سازمان مشتری مدار سازمانی است که هدف آن پیش گرفتن درخواستهای مشتریان در مسایلی است که بیشترین ارزش را برای آنها داراست .این سازمان رضایت مشتری را سرمایه خود و ضامن برگشت سرمایه سازمان می اند .
در چنین سازمانی ، ارایه خدمات به مشتری همواره سرلوحه تفکرات و برنامه ریزی هاست و در زندگی و مشکلات موجود برای کسانی که مسئول راضی نگه داشتن مشتری هستند تغییر و بهبود حاصل می کند و نتایج و عملکرد آ بر اساس انتظارات و خواستهای مشتریان سنجیده می شود .
ملاک واقعی ارزش یک شرکت از نظر جامعه و صاحبان آن رضایت مشتری است و بدون این هیچ کسب و کاری نمی تواند ادامه حیات داده و ایجاد شغل کند و یا زندگی کسانی را که در آن کار کرده و به مردم خدمت ارائه می دهند تامین نماید .
یک سازمان مشتری مدار بدون ایجاد ارتباط مناسب با مشتریان خود نمی تواند موفقیتی حاصل کند و در دنیای امروز که دنیای کیفیت محور و مشتری مدار است ، مشتری هدف کار و مشتری گرایی زیربنای همه فعالیت های تجاری و اقتصادی خواهد بود .
در این راستا جذب کارکنان مشتری مدار که از ویژگی بازار ارتباطات انسانی را در رفتار خود لحاظ کرده باشند ، ضروری است .
ویژگیهای سازمان های مشتری مدار :
** هر عضوی از مفهوم مشتری مداری و رضایت مشتری را به خوبی درک کرده باشد . / به طور صحیح عمل نماید .
** مفهوم خدمات را به طور جامع درک کرده باشد .
** شکایات و اشکالات وارده را به طور دقیق و در اسرع وقت رفع کند .
** آموزش و فراگیری مستمر موجب رشد می شود و کارکنان را تبدیل به منابع رقابتی می کند . ارتقاء و ایجاد توانمندب اگر با ابتکار و ابداع همراه شود سرمایه لایتناهی در سازمان بوجود می اورد که در صورت تغییرات سریع سازمان دچار بحران نخواهد شد .
** انعطاف پذیری بر ای هرگونه تغییر در واقع نوعی تخصصی شدن فعالیتهاست که موجب بقای سازمان و رضایت مشتری می شود .
مدیر مشتری مدار :
ارتباطات موثر بین کارکنان ضامن کیفیت مطلوب است . عموماً برای اجرای یک پروژه تقسیم وظایف بر ایجاد ارتباطات موثر بین افراد قرار می گیرد . در نتیجه روابط به طور نامطلوب گسترش یافته ، اشتباهات بروز و نهایتاً هدف اصلی گم خواهد شد .. بنابراین باید قبل از شروع هر پروژه کارکنان را نسبت به اهمیت روابط متقابل در انجام وظایف و مسئولیت محوله ، برای حصول نتیجه مورد انتظار آگاه ساخت . بدین ترتیب است که هر کسی متوجه نقش و تاثیر فعالیتهای خود بر کار سایرین شده و می توان با تغییر کانون توجه افراد از عملکرد انفرادی به کار گروهی توقعات کارفرما را برآورده کرد و همه افراد را برنده تلقی نمود . آگاه سازی کارکنان از وظایف یک مدیر مشتری مدار است .
یک مدیر که به اصول یک سازمان نشتری مدار معتقد باشد و صبر فراوان ، تواضع ، انتقادپذیری ، آراستگی ف راستگویی و صداقت داشته باشد را می توان یک مدیر مشتری مدار محسوب کرد .
مدیران هر سازمان ار هسته های اصلی آن محسوب شده و باید حصوصیات و ویژگیهای مشتری مداری را در خود تقویت نماید .
ویژگیهای مدیران مشتری مدار :
** مشتری را می شناسند
** در سازمان جهت مشتری مداری ، ایجاد اهمیت می کنند
** به مشتری خدمت می کنند
** برای مردم احترام قائلند
** در مردم احساس برنده شدن ایجاد می کنند
** در مورد مردم مانع اظهارات مخرب می شوند
** ظرفیت انتقاد پذیری سازمان را افزایش می دهند
** مردم را از ارائه انتقادات سازنده منع نمی کنند
** به انتقاد سازنده مردم به موقع پاسخ می دهند
** تمایل به قبول اشتباه دارند
کارکنان مشتری مدار:
مدیران مشتری مدار بدون کارکنان مشتری مدار موفق نخواهند بود و کارکنانی که ویژگیهای ذیل را داشته باشند در زمره کارکنان مشتری مدار خواهند بود .
** مردم مدار هستند و مردم را دوست دارند
** همیشه جانب مشتری را می گیرند
** به سوالات مشتری پاسخ مناسب می دهند
** به حرفهای مشتری خوب گوش می کنند
** شیک پوش و خوش صحبت هستند
** ظاهر و باطنی آراسته و وارسته دارند
** خود را به جای مشتری قرار می دهند
**بیشتر به فکر ارائه خدمات هستند تا سود شخصی
** با مشتری همانند میهمان خود رفتار می کنند
** رفتار آنها نشانگر این است که مردم و مشتریان را در اولویت قرار می دهند
رمز موفقیت
بازاریابان بزرگ، کیفیت رفتار آنها با مشتری است. یکی از تعاریف بازاریابی
می تواند «هنر جلب رضایت مشتری برای انتخاب، خرید و تکرار خرید یک کالا یا
خدمت» باشد. 1-در سلام کردن پیشقدم باشید و جواب سلام را هم به گرمی بدهید. 2-قصدتان کمک کردن باشد.حتی اگر سود مستقیمی در کار نباشد.
خبرهای منتخب بانکی دات آی آر : |